اکثر شب های ماه رمضان امسال تا سحر خوابم نمیبرد امشب هم خوابم نمیاد ماه رمضان داره تموم میشه نمیدونم خوشحال باشم یا نه؟ بُگذریم ...
چند روز پیش از وبلاگ پلاک هفت خواستم یک لوگو واسه ی وبلاگم طراحی کنند امروز لُطف کردن طراحی کردند دستشون درد نکنه :)
دل نوشت : همیشه مُشکل (باگ) های کوچکِ زندگی رسیدن به خیلی از هدف های بُزرگ رو مانع میشند ؛ از طرفِ دیگه خوشبختی یعنی داشتن مُشکل (باگ) های کوچک به جای داشتن یک مشکل بُزرگ.
در جواب یکی از نظراتم تویه وبلاگِ پرنده ی سفید ایشون اشاره کردند که چرا عکس آواتارتون تنها شده ؟ منم در جواب بهشون گفتم که نکته ی ریز و بُزرگی رو اشاره کردید پس لازمه که در این پُست توضیح بدهم :
عکس اول آواتارم این شکلی بود که دو تا آکولاد که رو به روی هم ایستادند بعداً که دیدم این آکولاد دوم اضافیست و اینجانب (یعنی آکولاد اول) حالا حالا ها به دنبال آکولاد دوم نیست پَس آکولاد دوم را حذف کَردم و خودم تنها شُدم.
عکس اول : 
عکس دوم :
پی نوشت : امیدوارم توضیحاتم واضح بوده باشد :)
یک وقت های تویه زندگی واسه همه مون پیش اومده که بدونِ یک ذرّه شَک به سَمت یک نیروی بزرگ (خُدا) کشیده میشم اونم همیشه وقتی تویه یک دَردسر بُزرگ میافتیم و چاره ی دیگه ای هم نداریم ... بعداً هم فراموش میکنیم ... شاید الانم انکار کُنیم ... قرآن _ الأسرا _ آیه ۶۷ تا ۶۹
« و هنگامی که در دریا سختی به شما برسد، جز او همه کسانی را که می خوانید ؛ فراموش می کنید، پس چون شما را به خشکی نجات دهد؛ روی می گردانید، و انسان بسیار ناسپاس است »
حال نوشت : همین الان ساعت ۳:۲۸ دقیقه صبح صدای مناجاتِ از بلندگو های مساجد شهر وارد اتاق میشود چقدر زیباست این مناجات ها که به زمان مادریست در یک سحر ماه رمضان.
قرار بود در مورد یک سریال خارجی که این روزا اکثرِ فیلم باز ها میبینند پُست بزارم خوب تویه این پُست این کارو میکنم اولاً که این فیلم واقعا گُنده هست و جا داره به نویسنده اش یک آفرین بولد بگیم آفرین.
ولی اینا باعث نمیشه که بی اخلاقی های تویه فیلم رو نادیده گرفت من تا فصل سه دیدم فیلم رو خیلی صحنه داره آخه چه لزومی داره که این صحنه ها رو نمایش بدهند به غیر از تخریبِ اخلاق و ...
پی نوشت : اصلا آدم نمی تونه با خانواده بشینه و این فیلم رو ببینه و اگر هم تنهای ببینی که ... لعنت بر شیطان.
نصیحت یا توصیه نوشت : این فیلم رو نبینید فیلم های بهتری هم هستند برید اونا رو ببینید ؛ حالا میبینید این فیلم رو؟
کُمک نوشت : به نظرتون ادامه ی فیلم رو ببینم ؟
۱. الان من گیر کردم بین کتاب هام این که چه کتابی بخونم نمیدونم روانشناسی تربیتی بخونم رُمان بخونم طنز ادبیات بخونم یا که نه انگلیسی بخونم
اگه به دست خودم بود و بحثِ لذت بردنِ از مطالعه بود که بدون شَک ادبیات طنز رو انتخاب میکردم ولی نمیشه و نباید وقتم رو هدر بدم* ولی به احتمال زیاد همه رو کنار بزارم فقط انگلیسی بخونم چون احتمالا ارشد زبان انگلیسی بخونم و حالا دو ماه یک دفعه هم واسه خودمون یک کتاب روانشناسی رمانی چیزی هدیه بخریم بخونیم کیف کنیم :) به نظرتون فکرِ خوبه ؟
۲. امروز یه سری تغییر کوچیک تویه وبلاگم دادم یکیش این که آواتار نظرات رو گرد کردم و لوگوی وبلاگ رو کش دار کردم و دومیش هم که لوگوی وبلاگ رو به نوار آدرس اضافه کردم. واقعا خسته نباشم همه ی این ها رو به کمک وبلاگِ پلاک هفت انجام دادم دستشون درد نکنه.
*البته منظورم این نیست که ادبیات طنز وقت تلف کردن هست نه اصلا فقط شرایط الانه من اینجوری هست که واسم تلف شدن وقته.
پی نوشت : می گویند عددِ ۱۳ نَحس هست ولی من باور ندارم.
آینده نوشت : در پُست های آینده میخوام در مورد یک سریالِ خارجی که این روز ها خیلی ها میبینند پُست بزارم.
۱. یک کلیپ دیدم که یک مُلا میگفت که اسلام ضدِ کُفر نیست ، اسلام ضدِ ظُلم هست. منم با خودم فکر کردم دیدم حرفِ دُرستی میزنه این مُلا اسلام واقعاً ضدِ کُفر نیست تا وقتی که تهدید و حمله بهش نشه.
۲. بیایم که جای نامفهوم و سخت نوشتن رو به ساده و صریح نوشتن عوض کنیم ؛ البته هر جور صلاح میدونید
+با کاریکاتور پایین موافقید؟
۱. به نظرم باید تویه زندگی کردن خیلی خیلی مُحتاط بود گرچه این محتاط بودن خیلی از لذت های زندگی مون رو از بین میبره ولی بازم می ارزد ... خدا نکنه که دل آدم بشکنه از رفتارمون ، حرف زدنمون حتی از بی توجهی کردنمون و یکی از سخت ترین ناراحتی ها همین ناراحت کردن کسی دیگه هست (یا شکستن دل) ... آدما وقتی دلشون میشکنه خیلی معصوم میشن حتی بی رحم ها هم معصوم میشن .
۲. من میگم پول بالای ۷۰ درصد مشکلات رو حل میکنه آدم گرچه همه چیز رو نمی تونه حَل کند (مرگ) ولی میتونه تا رسیدن همین مرگ خیلی از خوشی ها رو تجربه کند ... من که دوست داشتم پولدار باشم.
بی ربط نوشت : گُلاب به روتون تُف به این نتِ خراب
همیشه بویِ کتابِ تازه بویِ روزنامه حالم رو خوب میکنه. دلم کتاب میخواد میخوام هم بوش کنم هم بخونمش ... چند وقت که میخوام کار هام رو راست و ریست کنم یک کار مونده که باید به استادم ایمیل کنم قرار دوستم واسم بفرسته منم ویرایش کنم و همین طور کتاب و دفتر و دستک هام بهم ریخته است از فردا میشنم همشون رو درست و منظم میکنم.
الان که دارم این پُست رو مینویسم سر و صدای بچه های کوچه مون که تا سحر بازی میکنند قطع شد فک کنم رفتن بخوابند ما هم بریم بخوابیم ولی قبلش این کاریکاتور تقدیم به همه مون.
